سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صبا

آیت الله وحید در سخنرانیشان به مناسبت نیمه شعبان فرمودند برای سعادت در دنیا و آخرت و در زمره ی یاران مهدی بودن :

1- نماز اول وقت.

2- انجام واجبات.

3- ترک محرمات.

4- خواندن سوره ی یس در هر روز و هدیه کردن آن به امام زمان.

5- خواندن دعای عهد بعد از نماز صبح.

6- نگاه نکردن به نامحرم.


نوشته شده در  چهارشنبه 87/5/30ساعت  6:43 صبح  توسط صبا 
  نظرات دیگران()

در اتنظار مدال

ما همچنان در انتظار مدال هستیم .

ناراحتم چون هنوز نام کشورم جزء مدال آوران نیامده.

ناراحتم چون هنوز پرچم کشورم برافروخته نشده.

ناراحتم چون هنوز سرود ملی کشورم در دهکده خوانده نشده.

ناراحتم چون نماینده های کشورم بازنده از میدان مسابقه خارج می شوند.

ناراحتم چون نمی توانم به خاطر پیروزی شادی کنم فریاد بزنم افتخار کنم.

چه اشکالی داره ما از این کشورهایی که موفقند الگو برداری کنیم تا به جای پسرفت ,پیشرفت کنیم چون ورزش دیگر یک سرگرمی نیست بلکه به یک صنعت تبدیل شده.

 


نوشته شده در  جمعه 87/5/25ساعت  1:10 صبح  توسط صبا 
  نظرات دیگران()


نوشته شده در  یکشنبه 87/5/20ساعت  9:17 صبح  توسط صبا 
  نظرات دیگران()

 

اینکه من یک ایرانی آریایی هستم .

اینکه کوروش را از اجداد و از بزرگترین پادشاهان ایران بدانم.

اینکه من به تاریخ و قدمت ایران افتخار کنم.

اینکه من آداب و جشنهای ایرانی را دوست داشته باشم.

اینکه من ......

کجای آن مشکل دارد و بر خلاف اعتقادهای مذهبی می باشد؟؟!؟

نمی دانم چرا بعضی از این آدم های مذهبی ما با ملیتشون مشکل دارند و سعی در محو کردن آن را دارند . از یک نفرشون شنیدم که می گفت مثلا این کوروش برای ماچه کار کرده که اینقدر جوانان ما به آن افتخار میکنند یا اینکه از این کتیبه های هخامنشی در وسایل و جاهای دیگر ازشون استفاده  می کنیم.

یک لحظه موندم که اگر ایشون یکی دو صفحه تاریخ خوانده بودند حداقل نمی گفتند که کوروش برای ما چه کرده!

این کتیبه ها نشانه ی قدمت , فرهنگ و هنر ایرانی می باشد.

ما هیچوقت به آدم هایی چون ناصرالدین شاه افتخار نمی کنیم و او را باعث ننگ می دانم به کوروش افتخار می کنیم چون:

اولین اعلامیه حقوق بشر از آن ایرانی بوده.

 

اینک که به یاری مزدا ، تاج سلطنت ایران و بابل و کشورهای جهات اربعه را به سر گذاشته ام ، اعلام می کنم :
که تا روزی که من زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد

دین و آیین و رسوم ملتهایی که من پادشاه آنها هستم ، محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که حکام و زیر دستان من ، دین و آئین و رسوم ملتهایی که من پادشاه آنها هستم یا ملتهای دیگر را مورد تحقیر قرار بدهند یا به آنها توهین نمایند .

من از امروز که تاج سلطنت را به سر نهاده ام ، تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد ،
هر گز سلطنت خود را بر هیچ ملت تحمیل نخواهم کرد
و هر ملت آزاد است ، که مرا به سلطنت خود قبول کند یا ننماید
و هر گاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند ، من برای سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم کرد .

من تا روزی که پادشاه ایران و بابل و کشورهای جهات اربعه هستم ، نخواهم گذاشت ،
کسی به دیگری ظلم کند و اگر شخصی مظلوم واقع شد ، من حق وی را از ظالم خواهم گرفت
و به او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم کرد .

من تا روزی که پادشاه هستم ، نخواهم گذاشت مال غیر منقول یا منقول دیگری را به زور یا به نحو دیگر
بدون پرداخت بهای آن و جلب رضایت صاحب مال ، تصرف نماید

من تا روزی که زنده هستم ، نخواهم گذاشت که شخصی ، دیگری را به بیگاری بگیرد
و بدون پرداخت مزد ، وی را بکار وادارد .

من امروز اعلام می کنم ، که هر کس آزاد است ، که هر دینی را که میل دارد ، بپرسد
و در هر نقطه که میل دارد سکونت کند ،
مشروط بر اینکه در آنجا حق کسی را غضب ننماید ،

و هر شغلی را که میل دارد ، پیش بگیرد و مال خود را به هر نحو که مایل است ، به مصرف برساند ،
مشروط به اینکه لطمه به حقوق دیگران نزند .

من اعلام می کنم ، که هر کس مسئول اعمال خود می باشد و هیچ کس را نباید به مناسبت تقصیری که یکی از خویشاوندانش کرده ، مجازات کرد ،
مجازات برادر گناهکار و برعکس به کلی ممنوع است.

و اگر یک فرد از خانواده یا طایفه ای مرتکب تقصیر میشود ، فقط مقصر باید مجازات گردد ، نه دیگران

من تا روزی که به یاری مزدا ، سلطنت می کنم ، نخواهم گذاشت که مردان و زنان را بعنوان غلام و کنیز بفروشند
و حکام و زیر دستان من ، مکلف هستند ، که در حوزه حکومت و ماموریت خود ، مانع از فروش و خرید مردان و زنان بعنوان غلام و کنیز بشوند
و رسم بردگی باید به کلی از جهان برافتد .

و از مزدا خواهانم ، که مرا در راه اجرای تعهداتی که نسبت به ملتهای ایران و بابل و ملتهای ممالک اربعه عهده گرفته ام ، موفق گرداند .

 

 

به تاریخ ایران باستانم افتخار می کنم چون :

 

فلسفه ی بعثت زرتشت را خود او در یکی از سروده هایش چنین بیان کرده است: وقتی به سبب رفتار های ناشایست دیو پرستان مردم فریب ستم و رنج و فساد در جهان گسترده شد و مردم فریب دیو ها را خوردند و به بد کاری گرویدند گئوش ارون(روح هستی)دست استغاثه به درگاه پروردگار بلند کرد و از بی یاوری و بی رهبری و بی حامی بودن خویش گله کرد و از پروردگار استدعا نمود که کسی را بفرستد تا مردم و جهان را از دست دیو ها برهاند و رنج و فساد را از جهان براندازد.پروردگار به ارته که منش راستکرداری و عدل و داد بود فرمود تا یکی از مردم پاکدامن و نیکوکردار را از صفت عدالت و راستی برخوردار کرده به او یاری کند تا با دروغ پرستان و ستم پیشگان به مبارزه برخیزد.ارته عرض کرد که چنین ماموریتی باید به کسی سپرده شود که نیرومند و با عطوفت و مردم دوست و بی آزار باشد تا مردم نیک اندیش با او همراهی کنند و در پشت سر او با تبهکاران به مبارزه برخیزند.پروردگار گفت که یکی از بندگان پارسا و نیک اندیش را برای انجام این ماموریت برگزیده است و او رزت اشتر پسر اسپیتامه است.گئوش ارون و ارته(روح هستی و عدالت)از شنیدن این سخن شاد شدند و با پروردگار عهد کردند که با همه ی توان خویش به پاکان و نیکوکاران یاری داده از آنها حمایت کنند.چونکه زرتشت مردی تنها و بی یاور و کم توان بود به وهومنه و خشتر(منش نیکوکاری و منش قدرت دادگرانه)دستور رسید که زرتشت را از نیروی خویش بهره مند سازند و او را در راه انجام ماموریتش یاری دهند.برای اینکه سخنان زرتشت در میان مردم نیک اندیش مقبولیت یابد پروردگار به او یک بیان شیرین عطا کرد تا بتواند دل های مردم را به شنیدن رهنمودهایش جلب کند
این ها را خود زرتشت در گاته بیان داشته است.او در جای دیگر در باره ی آغاز فعالیت تبلیغی اش چنین سروده است:

وهومنه(اندیشه ی نیک)به نزدم آمد و از من پرسید((تو کیستی و چه وابستگی ئی داری؟اگر از تو بپرسند که چگونه خود را معرفی خواه کرد چه پاسخی داری که بدهی؟))گفتم: ((من ام زرتشت.دشمن واقعی دروغ با همه ی توانم و یاور نیرومند راستی))
وهومنه به نزدم آمد و از من پرسید(( اراده ات چیست و میخواهی چه کنی؟)) گفتم: ((در پرتوم نوری که تو در اختیار من نهاده ای تا توان دارم خود را متعلق به راستی خواهم شمرد.و از تو می خواهم که مرا به شایستگی راهنمایی کنی تا راستی و درستی را آموزش دهم))
چون ماموریت هدایت بشر به زرتشت سپرده شد او خود را زئوته(رهبر دینی)و منتر(موعظه گر)لقب داد و یافته های معنویش که از درون خویش(وهومنه)گرفته بود را به طرزی زیبا و دلکش به نظم در آورد و برای آن در میان مردم به تبلیغ پرداخت.او اعلام کرد که ماموریت دارد راه سعادت را به همگان نشان دهد نیک اندیشی را به همان بیاموزد و با بداندیشان و ستمگران مبارزه کند تا برادری و صلح در میان همگان برقرار شده و ستیزه ها از میان برود و دردهای جهان مداوا شود.او تصریح کرد که آماده است تا در راه نشر اندیشه و گفتار و کردار نیکو و در نشان دادن راه درست به بشریت از جان خویش مایه بگذارد و تا آخرین نفس در این راه فعالیت کند......

 

وحال همین ایران با ظهور اسلام دین کامل را پذیرفت و پیرو دین محمد و مذهب علی شد. و فکر نمی کنم تاریخ ایران بر خلاف اسلام بوده باشد و حال که ما مسلمانیم باید تاریخ و ملیتمان را کنار بگذاریم.

 

پی نوشت:

1- خیلی ها با جشنهای ایرانی , گذاشتن اسامی ایرانی برروی بچه ها و... مخالفند و می گویند این ها برای آتیش پرستان می باشند جهت آگاهی به این افراد بگویم اگر دقیق تاریخ باستان را مطالعه کنند ایرانی ها آتش پرست نبودند فقط آتش برای آنها مقدس بوده و در جشنها و مراسم ها از آن استفاده می کردند.

 

2- قرآن‌، داستان ذوالقرنین را در سوره کهف‌، آیات 83 تا 98 بیان کرده و برای او ویژگی‌هایی را بر شمرده است‌.

مفسران در این که ذوالقرنین کیست‌؟! اختلاف‌نظر دارند; برخی او را اسکندر مقدونی و عده‌ای او را "شین هوانک تی‌" و... دانسته‌اند و هر یک کوشیده‌اند تا این ویژگی‌های قرآنی را به آن‌ها تطبیق دهند; امّا نظری را که علامه طباطبایی‌;، آیة‌الله مکارم شیرازی‌، و... محتمل‌الصدق می‌دانند، این است که ذوالقرنین همان کورش کبیر، پادشاه هخامنشی است‌.

قرینه‌هایی که ایشان برای تأیید نظر خود می‌آورند از این قرار است‌:

1. ذوالقرنین شخصیتی است که خداوند به او تمکن در روی زمین و قدرت و اختیار داده است و این با شخصیت کورش که بر بخش عظیمی از آسیا و اروپا دست یافته و نخستین امپراتوری بزرگ تاریخ را تأسیس کرده است‌، توافق دارد.

2. ذوالقرنین مطرح شده در قرآن خداشناس و موحد است و کورش هم خداشناس و یکتاپرست بوده است و معقول‌ترین تاریخی که برای ظهور زرتشت یاد می‌شود، بین قرن ششم پیش از میلاد با تاریخ حیات کورش توافق دارد.

3. ذوالقرنین سفر یا لشکرکشی به غرب یا مغرب خورشید داشته است و این با لشکرکشی کورش به سیری در آسیای صغیر و تسخیر آن سرزمین انطباق دارد.

4. ذوالقرنین سفر یا لشکرکشی به شرق یا مشرق خورشید داشته است و این با لشکرکشی کورش به جنوب شرقی و (مکران و سیستان‌) و شمال‌شرقی (حدود بلخ‌) انطباق دارد.

5. ذوالقرنین با قومی وحشی مواجه شده است و این با رفتن کورش به سمت شمال و نبرد با اقوام وحشی "سکا" که به عبارتی همان یأجوج و مأجوج هستند، انطباق دارد. در این جا کورش اقوام وحشی را عقب می‌راند و در معبر داریال سدّی با آهن و مس می‌سازد که هنوز بقایای این سد برپاست‌.(ر.ک‌: داستان‌های قرآن و تاریخ انبیا در المیزان‌، حسین فعال عراقی‌، ج 1، ص 447، نشر سبحان‌، و نیز: مجله بینات‌، ش 14، ص 105.)

بعضی معتقدند نام‌گذاری ذوالقرنین به این نام به خاطر آن است که او به شرق و غرب عالم که عرب از آن تعبیر به قرنی‌الشمس (دو شاخ آفتاب‌) می‌کند، رسید.

عده‌ای هم می‌گویند: در دو طرف سر او برآمدگی مخصوصی بود و به خاطر آن به ذوالقرنین معروف شد.

برخی نیز عقیده دارند که او تاج مخصوصی داشت که دارای دو شاخ بود.

بنابراین مسأله شاخ داشتن ذوالقرنین به احتمالات مذکور تفسیر شده است‌.(برای آگاهی بیشتر تفسیر المیزان‌، علامه طباطبایی‌، تفسیر نمونه‌، آیة‌الله مکارم شیرازی و دیگران‌).

 

3- به خاطر غفلت و کم کاری های ما عده ای معتقدند که کوروش پیامبر بوده است منتها کوروش پیامبر یهودیان بوده است و تورات بیشترین و بالاترین تمجیدها را نسبت به کوروش دارد و یهود مستقیما" کوروش را خطاب قرار می دهد . کوروش از نظر تاریخی یک ماموریت بیشتر نداشته است و آنهم آزادسازی یهودیان از بابل . در حقیقت کوروش شخصیتی متعلق به یهودیان است و هیچ ربطی به ایرانیان ندارد . به جز معبد یونانی پاسارگاد هیچ نشانی از حضور کوروش در ایران وجود ندارد . که آن معبد یونانی را باستان شناس یهودی آستروناخ کشف کرده.

 


نوشته شده در  چهارشنبه 87/5/16ساعت  1:49 صبح  توسط صبا 
  نظرات دیگران()

 

وقتی که یک مشکلی داری و داره یه اتفاقی میفته که تو هیچ کاری نمی تونی انجام بدی هم اینکه کاری از دستت بر نمی آید و هم اینکه به خاطر اطرافیانت باید سکوت اختیار کنی , تنها امیدت خدا و دعا کردن هست . خدا را حس می کنی و به قدرت او ایمان عجیبی پیدا میکنی . تمام نمازها و دعاهایی که برای برآورده شدن حوائج هست را می خوانی .گریه میکنی التماس می کنی و ناتوانی خودت را بیان می کنی آنقدر دعا میکنی تا آروم بگیری بعد دلت میخواد بدونه که آیا دعای تو برآورده شده یا نه !؟ دنبال راهی میگردی دائم حافظ باز می کنی یا گاهی اوقات که خیلی درمونده شدی دست به دامان هرچیزی میشی حتی به چیزهایی که قبلا بهشون هیچ اعتقادی نداشتی .دقایق میگذرد و تو هم چنان مشکل داری دائم خدا را صدا می زنی و از او طلب کمک می کنی ولی انگار خدا صدای تورا نمی شنود و برای تو قدرت نمایی نمی کند. یواش یواش به جبر اعتقاد پیدا می کنی تو دلت میگی خدا هر کاری که بخواهد انجام می دهد و دعاهای تو بی فایده هست اصلا همه چیز بر اساس جبر و سرنوشت هست و تو بی اختیار. می خواهی فریاد بزنی و به خدا بگی این دعاها و نمازها همه الکی هستند و برای سرگرم کردن آدم هایی که هیچی نیستند و هیچ کاری نمی تونند انجام بدند. دقیقه95 اون لحظه ای که همه چیز را تمام شده می بینی یک اتفاق ساده همه چیز را عوض می کند باورت نمی شود به همین سادگی و با یک اتفاق کوچک آن اتفاق بد که دیگر منتظرش بودی حل بشود . توی اون لحظه می خواهی خدا بغل بگیری و فریاد بزنی که خدا من تو را دوست دارم. تو بزرگی قدرتمندی مهربانی تو همه چیزی من فقط کم طاقت و بی صبرم.

 

 


نوشته شده در  یکشنبه 87/5/13ساعت  1:11 صبح  توسط صبا 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کلاه قرمزی
سفره هفت سین ما
[عناوین آرشیوشده]

?????هر کی نیاد ضرر کرده?????