سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صبا

بن بست

 

دانشگاه به من خیلی دور است و برای رفتن به آنجا باید دوسری ماشین سوار شوم.یک هفته ای هست به علت خیابان کشی و ساختن شبستانهایی برای حرم ماشینهای منتهی به بازار (مرکز شهر) را برداشتن و تمام ماشینها در پشت حرم نگه می دارند  و باید تا بازار را پیاده بری. امروز (یکشنبه) با اینکه کلاس نداشتم برای کاری که با رئیس دانشگاه داشتم رفتم دانشگاه . حرم که پیاده شدم از هر جایی زدم برم دیدم به بن بست و دیوار برخورد می کنم  کلی راه اضافه برای سوار شدن ماشین بعدی رفتم وقتی رسیدم دیدم اون خیابانی که باید ماشین سوار بشم بسته اند سوال پرسیدم که کجا باید سوار ماشین بشیم کسی نمی دونست گفتن ما هم دنبال ماشینیم. بالاخره از خیابان بعدی ماشین گرفتم ترافیک سنگینی به علت بسته شدن خیابانها حکم فرما بود و مردم سردرگم بودند نمی دونستند کجا باید سوار ماشین بشن . از یک طرف سر و صدای خراب کردن خیابانها از طرف دیگر صدای بوق ماشینها و گرمای شدید آدم را دیوونه می کرد. خسته و کوفته رسیدم دانشگاه . یکسره رفتم اتاق رئیس دیدم بسته هست رفتم آموزش گفت ایشون یکشنبه ها نمی آیند دانشگاه وای می خواستم فریاد بزنم . وقتی دیدم کاری از پیش نبردم تصمیم گرفتم برم فنی حرفه ای تا مدرک دوره ی Tcp/Ip را  بگیرم و هم برای دوره ی رشته ی دیگری اسم نویسی کنم. فنی حرفه ای هم توی یک خیابان دیگه ای بود ولی رفتم مسئول آنجا هم بهم گفت 2شنبه و 5 شنبه ها مدرک میدیم و اسم نویسی هم امروز نداریم.

 

 

پی نوشت:

1- امید وارم این پروژه مثل پروژه خیابان عماریاسر نشود و درمدت مقرر تمام بشود. راه مردم خیلی دور شده و هوا هم خیلی گرم می باشد و پیاده روی واقعا مشکل هست . البته در این مسیرهای بسته شده شهرداری اتوبوس رایگان گذاشته ولی اگر شانست گفت و بهش رسیدی خوبه وگرنه باید کلی راه و پیاده بری.

 


نوشته شده در  دوشنبه 87/2/16ساعت  1:17 صبح  توسط صبا 
  نظرات دیگران()

 

اهورا مزدا را زرتشت خدای ازلی و ابدی خردمند و بصیر و قادر و علیم می داند که چون خواست جهان را بیافریند ابتدا روحی جاوید و مطلق ساخت بنام "وهومن" یعنی منش ذهن فکر و اندیشه ی نیک و بعد "وهومن" تمام پدیده های عالم را آفرید.

 

انگرمئی نو و سپنتامئی نو

 در اعتقاد زرتشت دو نظام یزدانی بنام ذات بد (انگرمئی نو) و ذات خوب (سپنتائی نو) در جهان وجود دارد. که "انگر" شر است و "سپنتا" خیر مقدس است و "مئی نو" به معنای "من", "منش" , "مانتالیته" اینها همه یک کلمه اند و به معنای فکر اندیشه و خرد و حکمت که "انگرمنش و سپنتا منش" ذات بد و ذات خوب همواره در جنگند و هریک دستیاران و فرشتگانی دارند.

 

یاران سپنتامئی نو

 شش فرشته یا یزدان مقرب یاران "ذات خوب جهانند که با سپنتا مئی نو" جهان خیر را اداره می کنند و با "انگر مئی نو" و دستیارانش می جنگند . این هفت امشاسپند روح جاوید و ازلی و ابدی عبارتند از :

1- بهمن : "به" معناب خوب و خیر, "من" به معنای منش یعنی فرشته ای با منش خیر.

2- اردیبهشت: فرشته راستی و عدالت.

3- شهریور یا به اصطلاح خودشان یزدان : فرشته قدرت.

4- خرتات : برخورداری و کامیاب و موفقیت و عافیت.

5- اسپندارمد : سپند به معنای مقدس است , آنچنان که یکی از صفات زرتشت هم "سپند من" است  یعنی دارای منش سپند (مقدس اسپندارمد همان "اسفند" است و یزدان برکت و عشق و محبت).

6- مرداد یا امرتات : یزدان خلود و جاودانگی.

 

این شش "امشاسپند" در تحت رهبری "سپنتامئی نو" گروه هفت نفری را تشکیل می دهند که مجری اراده ی "اهورا مزدا" هستند و در مبارزه با شر و یاری انسانهایی که راه "اهورامزدا" را می پیمایند.

در برابر اینها شش فرشته شر اگر بشود ملک عذاب نامید همراه "انگرمئی نو" گروه هفت نفری روح خبیث را تشکیل می دهند.

"سپنتامئی نو" و "انگرمئی نو" و یارانش در دو سوی هستی صفوف خیر و شر را آراسته اند و انسان در این میانه مخیر است که هر صفی را که بخواهد اختیار کند.

 

 منبع : تاریخ و شناخت ادیان 

                                              اثر: دکتر علی شریعتی

                                                  

 


نوشته شده در  دوشنبه 87/2/9ساعت  1:15 صبح  توسط صبا 
  نظرات دیگران()

در راستای اتفاق های عجیب و غریب و تا حدی خنده دار که در فوتبال ما می افتد دیروز با خبر شدیم که باشگاه استقلال بازیکنان خود را به خاطر بازی خوبشون (که منجر به باخت استقلال شد) نفری 300000 تومان تشویق کرد. فیروز کریمی که فوق لیسانس روانشناسی دارد در نیم فصل اول از روش تنبیه (دواندن بازیکنان بعد از بازی) استفاده کرد , نتیجه ای نگرفت و حالا دارد از روش تشویق استفاده می کند بلکه نتیجه ای بگیرد .

 

نمی دونم اگر باشگاه استقلال یک باشگاه خصوصی بود و وابسته به دولت نبود آن وقت آقای مدیر عامل اینقدر دست و دلباز عمل می کرد و بازیکنان خودش را به خاطر باخت های پی در پی تشویق می کرد یا نه !!!؟؟

 

بهتر نیست به جای اینکه خودتان و طرفدارانتان را گول بزنید و همه مشکلات را گردن بدشانسی بیندازید کمی واقع بینانه عمل کنید و به جای بیان اهداف غیر قابل دسترس و شعارهای توخالی (قهرمانی در نیم فصل دوم)  به فکر حل مشکل (ضعف دفاع و گل نزدن مهاجم ها) باشید .


نوشته شده در  یکشنبه 87/2/1ساعت  1:6 صبح  توسط صبا 
  نظرات دیگران()

 

1- در طی سفرهای استانی دولت , احمدی نژاد همراه با وزرا به قم آمدند . ساعت 9 صبح مراسم استقبال از میدان جهاد به طرف حرم بود. ساعت 8:30 همراه اول برای هم شهریها  پیام فرستاد و مردم را برای استقبال دعوت کرد . مردم زیادی نامه به دست به استقبال آمده بودند مردمی ساده دل که مشکلات خودشون روی کاغذ آورده بودند به امید اینکه از این طریق مشکلات آنها که اکثر در مورد مسکن بیکاری بود حل شود.(آیا با این روش می شود مشکلات بنیادی مملکت را حل کرد یا فقط می توان به درد دل مردم گوش کرد ؟!؟؟)

شاید هم مشکل عده ای حل شود , اگر مشکل فردی حل شده اینجانب را هم آگاه کند.

 احمدی نژاد در حرم شروع به سخنرانی کرد.

       در مورد واردات سیگار و مجبور کردن شخصی به رشوه گرفتن از رئیس دخانیات برای وارد کردن سیگار گفت و وادامه داد که من مشخصات فرد را گفتم تا بدانید چه کسی  می باشد. و اینکه عده ای در تلاش بودند که تورم را بالا ببرند و ما جلو آنها را گرفتیم.

ما می خواهیم بدانیم این شخص و آقایون چه کسانی هستند که می خواهند خون مردم را به شیشه میکنند ؟ چرا نام آنها برده نمی شود؟ الان چه وضعیتی دارند آیا دارند به غارتگری ادامه می دهند ؟

 

احمدی نژاد از مجلس در مورد معرفی چهار فرد برای وزارت نفت و رای نیاوردن آنها انتقاد کرد .

رئیس جمهور که از مجلسی که اکثریت آن اصولگرا و حامی دولت می باشد ناراضی باشد پس وای به حال مردم .

 

درمورد مسکن هم گفت ما جلو کسانی که قصد گران کردن داشتند گرفتیم و اقداماتی هم در مورد ارزان کردن آن انجام دادیم .

پس چرا روز به روز مسکن گرانتر می شود و مشکل اصلی همه مردم (به جز پولدارا) با این اقدامات هنوز مسکن و پر در آمد ترین شغل در ایران خرید و فروش ملک و مسکن می باشد؟؟

 

و اینکه جلو تورمی که بعضی ها می خواستند هم گرفتیم .

خدا رحم کرد که تازه جلو تورم هم گرفته شده و الان به جای اینکه معترض گرانی باشیم باید خدا را هم شکر کنیم که جلو تورم هم گرفته شده!!!!

 

ودر آخر هم گفتند در مورد تصفیه آب قم و پروژه حرم به حرم باید اقداماتی انجام بشه و بررسی میکند.

مدتهای زیادی هست که همه همین را میگن که باید انجام بشود ولی نمی دانم که چرا نجام نمی شود.

 

2- وفات حضرت معصومه را به همه شیعیان تسلیت می گویم .

پدر آیت الله گلپایگانی امام زمان را در عالم رویا دیدند و به ایشان گفتند سید مهدی قبر مادرت را به من نشان بده که من بتوانم ایشان را زیارت کنم امام فرمدند و قتی مادرم قسم خوردند که قبرش پنهان باشد من چه طور می توانم قبر ایشان را نشان بدهم به جای آن شما قبر حضرت معصومه خواهر امام رضا در قم زیارت کن که ثواب زیارت مادرم را دارد.

 

      3- روز ارتش و نیروی زمینی را به تمام ارتشیان و خانواده هایشان تبریک می گویم.

  


نوشته شده در  پنج شنبه 87/1/29ساعت  1:10 صبح  توسط صبا 
  نظرات دیگران()

 

این عکس ها تنها

 نمونه های کوچکی از واقعیت بسیار کثیفی است به نام زیستن در جهان کنونی!

نمونه کوچکی از بی عدالتی, ظلم , دموکراسی, سرمایه داری ,مبارزه با تروریست, حقوق بشر و صدها شعار دیگر !!!!

 

 

 

 

 

 

 

 

 


نوشته شده در  شنبه 87/1/24ساعت  12:18 صبح  توسط صبا 
  نظرات دیگران()

 

گیاه خاص مقدسی بوده است که مهرپرستان – و زرتشتیان – عصاره اش را می جوشاندند و از آن شرابی می ساختند به نام " می و منگ " – اصطلاحی که هم اکنون نیز در زبان فارسی هست. و معتقد بودند با خوردنش در جذبه ای روحانی فرو میروند و اسرار غیب الهامشان می شود.

این شراب در مذهب "ودا" نیز هست و " سوما" نامیده می شود, و همین "هوما" ی مهری یا "سوما" ی ودائی است که بعد وارد مذهب زرتشتی می شودو پس از آن در مذهب مسیح نام " شراب متبرک" می گیرد که در مراسم  دعای "مس" به وسیله کشیش پخش می شود و معتقدند که روح مسیح حضور دارد و با خوردنش تبرکشان می کند.

این سنت "سوما" یا "هوما" است که از مذهب میترائیسم به مذهب ودا و از آنجا به مسیحیت کاتولیک می رود و بعد وارد ادبیات ما می شود.می و میخانه و مغبچه که اینهمه ادبیاتمان را انباشته است از همانجاست و نشان اینکه تا چند قرن پیش نیز میخانه هارا زرتشتیان اداره می کردند و شمبل خلسه و عشق و عرفان و مستی و بیخودی و مجرد شدن از مادیت و رفتن به آن بالاها. به همانجا که صوفیه با شراب نوشیهای عارفانه می روند قرار می گیرند.

 

منبع : تاریخ و شناخت ادیان  اثر دکتر علی شریعتی


نوشته شده در  یکشنبه 87/1/18ساعت  12:12 صبح  توسط صبا 
  نظرات دیگران()

عشق؟؟؟؟

دهانم را با آتش مقدس طهارت دادم تا درباره عشق سخن بگویم اما چون دهان گشودم مرا لال یافتید. من پیش از آنکه عشق را بشناسم سرودهایش را زیر لب زمزمه کردم و چون آن را شناختم واژه ها در دهانم سنگینی کردند و آواز آن در سینه ام خاموش گردید. مردم درباره شگفتی های عشق از من پرسیده بودند ومن با آنان سخن می گفتم اما اکنون نوبت من است که درباره عشق از شما بپرسم؟
آیا در میان شما کسی هست که پاسخ من را دهد و از حال خود خبر کند؟ آیا در میان شما کسی هست که بتواند قلب مرا به قلبم تعبین کند و روحم را به روحم نشان دهد.؟مرا آگاه کنید.این چه آتشی که در سینه ام می سوزد؟و این چه دستان پنهانی هست که روح مرا درتنهایی میگیرد و شرابی آمیخته از تلخی لذت و شیرینی در دهانم میریزد.بالهایی که در آرامش شب در اطراف من به پرواز در می آیند چیستند؟من شب زنده داری می کنم و به چیزهایی که نمی شنوم گوش فرا می دهم و به چیزهایی که نمی بینم خیره می شوم و درباره چیزهایی که نمی فهمم می اندیشم و چیزهایی را احساس می کنم که درکش نمی توانم کرد و اندوهگین می شوم زیرا اندوه برای من از شادی و سرور با ارزش تر است.

من خودم را تسلیم قدرتی کردم که تا هنگام طلوع خورشید مرا می میراند و زنده می کند و زمانیکه پرتو نور در گوشه و کنار اتاقم پر می شوند, به خواب می روم در حالیکه سایه های بیداری در میان پلکهای پژمرده ام به حرکت در نمی آیند . مرا از عشق آگاه کنید از این راز پنهان و مخفی در پشت زمان های بسیار دور از اندیشه مطلق که علت همه راه حل هاست.

مردم مرا آگاه کنید

آیا در میان شما کسی هست که انگشتان عشق روح او را لمس کرده باشد؟

آیا در میان شما کسی هست که چون دلداده اش او را بخواند پدر و مادر و وطن خود را ترک کند؟

آیا در میان شما کسی هست که از دریا و بیابان و کوهها و دره ها نگذرد و به معشوق جانش نرود؟

کدامین جوان می تواند تا دور دست ترین مکانها به دنبال قلبش نرود در حالی که معشوقه ای در آن دوردستها داشته باشد؟

کدامین انسانی است که در برابر اله اش همچون عود نسوزاند؟

دیروز در آستانه معبد ایستاده بودم تا درباره اسرار و مزایای عشق از رهگذران بپرسم.

پیرمرد خمیده ای از کنارم گذشت و گفت عشق یک ضعف غریزی است که از انسان نخستین به ارث برده ایم.

جوانی تنومند از کنارم گذشت و با شادی گفت عشق اراده ای است که در نهاد ما قرار دارد و آینده مارا با گذشته ی  نسل ها پیوند می دهد.

زنی اندوهگین از کنارم گذشت و گفت عشق زهره کشنده ای پشت مارهای سیاهی که در غارهای دوزخ به سر می برند و زهر خود را در فضا منتشر می کنند تا به صورت قطره های شبنم فرود آیند و جان های تشنه اندکی مست آن گاه یکسان هوشیار و سپس تا ابد بکشند.

دوشیزه ای با گونه های سرخ از کنارم گذشت و لبخند زنان گفت عشق چشمه جوشانی است که خروشان نهر آن بر جانهای تنومند جاری میکنند تادر برابر ستارگان شب ساکن شوند و در برابر خورشید شناور باشند.

مرد سیاه پوش با ریش بلند از کنارم گذشت و با اندوه گفت عشق حکمت آسمانی است. دیدگانمان را روشن می کند تا مانند خدایان بنگریم.

مردی نابینا عصا به دست از کنارم گذشت و ناله کنان گفت: عشق مه غلیظی است که آدمی را از هر طرف فرا می گیرد و نشانه های وجود را از او محو می کند تا چیزی جز سایه های لرزان در میان تخته سنگ ها ببیند و جز فریادشان را از قعر دره ها می اید نشنود.

جوان تار به دستی از کنارم گذشت و نغمه کنان گفت عشق شعاعی افسون کننده است که از اعماق ذات بیرون می آید و اطراف آن را روشن می کند تا جهان را در مرغزار و زندگی را به صورت خوابی زیبا ببیند.

پیر مردی سالخورده و کمر خمیده از کنارم گذشت ودر حالیکه می لرزید و پای خودرا به زور می کشید گفت راحتی جسم در آرامش گور و سلامتی نفس در درون ابدیت است .

کودکی؟ساله از کنارم گذشت و خنده کنان فریاد زد و گفت عشق پدر و مادر من هستند. هیچ کس به اندازه آنان عشق را نمی شناسند.

و چون شب فرا رسید عبور رهگزران متوقف شد, صدایی از درون معبد شنیدم که می گفت زندگی دو قسم است: نیمی از ان جام و نیمی دیگر شعله ور. عشق آن نیمه شعله ور است .

به درون معبد رفتم و به سجده افتادم و در راز ونیاز خود چنین گفتم پروردگارا

مرا طعمه ی مقدس عشق قرار ده.

آمین

 

جبران خلیل جبران

 

به نظر شما عشق یعنی...


نوشته شده در  سه شنبه 87/1/13ساعت  1:57 صبح  توسط صبا 
  نظرات دیگران()

 

 

دیروز که آقای ضرغامی با رئیس صدا و سیمای روسیه در مسکو دیدار داشت و چند سند همکاری در مورد فیلم , سریال, مستند و خبر با هم امضا کردند اعلام کردند که سریال و فیلم های ایرانی و روسیه بیشتر از فیلم های غرب با فرهنگ مردم مرتبطند و ایران و روسیه به خاطر اشتراکهای فرهنگی  با هم در این زمینه ها همکاری می کنند.

 

 

 

 

حال هریک از دوستان از این اشتراکهای فرهنگی با خبر می باشد اینجانب را آگاه کند.

 

پی نوشت:از آنجایی که هوای روسیه بسیار سرد می باشد دیگر در هنگام پخش فیلم های روسی نیاز نمی باشد تصویر سیاه یا سفیدی برروی لباس بازیگران زن فیلم قرار داد.


نوشته شده در  پنج شنبه 87/1/8ساعت  12:14 صبح  توسط صبا 
  نظرات دیگران()

 

دوستان عزیز

 نوروز باستانی بر شما مبارک باد و امید وارم سال خوبی در پیش داشته باشید.

 

عیدتان مبارک.

 روان پرور بود خرم بهاری
 که گیری پای سروی دست یاری
و گر یاری ندارد لاله رخسار
بود یکسان به چشمت لاله و خار
چمن بی همنشین زندان جانست
 صفای بوستان از دوستان است
غمی در سایه جانان نداری
 و گر جانان نداری جان نداری
بهار عاشقان رخسار یار است
 که هر جا نوگلی باشد بهار است

 

                                                                          (رهی معیری)

 

 

 


نوشته شده در  پنج شنبه 87/1/1ساعت  1:38 صبح  توسط صبا 
  نظرات دیگران()

 

خیلی ها بی صبرانه منتظر چهارشنبه هستند تا در شب آن چهارشنبه سوری راه بیندازند ولی چهار شنبه سوری ترقه بازی و استفاده از مواد منفجره و ایجاد سرو صدا و ترساندن مردم نیست. مطمئنم خیلی از برپاکننده ی چهارشنبه سوری هیچ اطلاعی از این جشن ندارند. در این شب ما نظاره گر ماشینهای پلیس و کماندوها در سطح شهر و در گیری آنها با افرادی که با ایجاد ترس, وحشت و مزاحمت برای مردم می خواهند این شب را برگزار کنند.    

 

 جشن چهارشنبه سوری

 

نام چهار شنبه سوری از دو کلمه چهارشنبه وسور تشکیل شده است منظور چهارشنبه "چهارشنبه آخر سال است وسور در فارسی به معنی سرخ یا گل سرخ وهمچنین به معنی جشن است وچند معنی دیگر نیز دارد .

در گذشته‌های دور آریاییان به گرد آتش جمع می‌شدند و با نوشیدن شیره گیاه هوم (هَئومَه haoma) و با پایکوبی و هلهله و شادی به قربانی حیوانی (معمولاً گاو) می‌پرداختند و بخشی از آن گوشت را به آتش می‌افکندند زرتشت غریوهای مستانه و  افکندن گوشت قرابانی در آتش و الوده کردن آن را نفی کرد و کشتن جانوران را به رنج، و تباه کردن گوشت آن را کاری اهریمنی به شمار آورد و در برابر اینها خشنودی و پایکوبی و شادمانی از هستی و آفرینش را در گرد آتش درست و برابر با اَرْتَة (فضیلت، سامان و نظم هستی ) و نیکوکارانه شمرد.مطابق قول و حدس استاد ذبیح بهروز چهارشنبه سوری جشنی است مانند بیشتر جشنهای ایرانی که با ستاره شناسی بستگی تام داشته ومبدإ همه ی حسابهای علمی تقویمی بشمار می رود. در آن روز در سال 1725 پیش از میلاد زرتشت بزرگترین حساب گاه شماری جهان را نموده و کبیسه پدید آورده و تاریخ های کهن را درست و منظم کرده است؛ پس به نظر ایشان در سال 1725 پیش از میلاد،شبی که در روز آن زرتشت تاریخ را اصلاح کرده است، به یادبود آن ، همه ساله مردم ایران جشن بزرگی بر پا کرده و با آتش افروزی،شادی خود را آشکار و اعلام کرده اند و آن رصد و اصلاح تاریخ تا کنون در هیأت و یادمان چهارشنبه سوری ( شب جشن سوری) یا جشن سوری باقی و  جاری مانده است.

اما زمان و هنگام اجرای جشن سوری برپایه مستندات گاه‌شماری ، چهارشنبه نبوده است چون در تقویم و روزشماری ایرانیان، شنبه و چهارشنبه ،آدینه و جمعه وجود نداشته است و هر سال به 12 ماه تقسیم می‌گشته است و هر ماه دست‌کم، بی کم و کاست 30 روز داشته است و هر روز هم برای خودش نامی داشته است و جهت حساب کبیسه پنج روز افزون را که سال شمسی 365 روز کسری بود به پنج نام از عنوان گاثاها که سرودها و نیایش‌ها زرتشت بود می‌نامیدند و این پنج روز مجموعاً پنج خمسه‌، پنجة دزدیده و ... می‌نامیدند.

می توان گفت جشن چهار شنبه سوری مربوط به زمان بعد از اسلام و تسلط اعراب می باشد.
با این مقدمه می‌توان مدعی شد که در یکی از چند شب آخر سال ایرانیان جشن سوری را که عادات و سنتی قدیم آنان بود، با آتش افروزی همگانی بر پا می‌کردند، اما چون تقسیم آنان در روزشماری بر آن پایه نبود که ماه را به چهار هفته با نامهای کنونی روزها بخش کنند و بخوانند لاجرم در شب چهارشنبه آخر سال تحقیقاً چنین جشنی برگذار نمی‌شده است و روزشماری کنونی بر اثر ورود اعراب به ایران باب شده است، بی گمان سالی که این جشن به شکلی گسترده و فراگیر برقرار بود، مصادف با شب چهارشنبه شده و چون در روز‌شماری و فرهنگ تازیان ، چهارشنبه نحس و نامبارک و بدیمن محسوب می‌شده است از آن تاریخ به بعد شب چهارشنبه آخر سال را با جشن سوری به شادمانی پرداخته و به این وسیله سعی داشتند که نحوست چنین شب و روزی را منتفی کنند. چنانکه جاحظ نویسنده مشهور عرب در رساله المحاسن و الاضداد آورده است «الأربعاء یوم ضنک و نحس» چهارشنبه روز شوم و نحس نزد اعراب بوده است. البته در چگونگی تطبیق جشن شب سوری با چهارشنبه سوری تازی، داستانها و دلایلی را ذکر نموده‌اند که به ذکر یکی از آنها اکتفا می‌شود. یکی از دلایل آن این بوده است که مختار سردار شیعیِ معروف عرب همان کسی که به خونخواهی امام حسین و یارانش قیام کرد، هنگام آزاد شدن از زندان به خونخواهی شهدای کربلا قیام نموده و برای اینکه موافق و مخالف خود را از هم تمییز دهد اعلام نمود که شیعیان بربالای بامهای خود آتش بیفروزند  تا موافق و مخالف از هم تمییز داده شود و این شب مصادف بود با شب چهارشنبه‌ سوری آخر سال، واز آن به بعد مرسوم شد که ایرانیان مراسم آتش‌افروزی را در شب چهارشنبه آخر سال برپا کنند. 
بی‌گمان فلسفه انطباق جشن سوری با چهارشنبه سوری و اینکه جشن سوری ایرانی چگونه نحوست و شومی چهارشنبه سوری را از بین می‌برد، می‌تواند این باشد که آتش در نزد ایرانیان آریایی مظهر روشنی‌، پاکی ، طراوت ، سازندگی و تندرستی و در نهایت مظهر اهورا مزدا «خداوند» است، بیماریها ، زشتی‌ها ، بدیها و همة آفات و بلایا در عرصه تاریکی و ظلمت مظهر و نماد اهریمن می‌باشند‌؛

مراسم و سُنّت های کهنِِ ِ به جا مانده از ایران باستان در این شب بسیارند که به اختصار نام آنها را می توان بشرح زیر برشمرد. 

گرد آوردن بوته، گیراندن و پریدن از روی آن و گفتن عبارت "زردی من از تو، سرخی تو از من" شاید مهمترین اصل شب چهارشنبه سوری است.
. کوزه شکنی2. قاشق زنی 3. آجیل مشکل گشا4. آب پاشی 5. بر افروختن آتش6. سفره انداختن7.شال اندازی8. کجاوه اندازی9.آش نذری10.مراسم قفل« بخت» گشایی دختران11. فالگوش 12. قُلیا سودن13.رفع و دفع چشم زخم 14.کاسه زنی و دف زنی در شیراز 15. توپ مروارید در تهران زمان قاجار و ... 16.گره گشایی17.آش بیمار 18.کندر و خوشبوو ...          

منبع:سایت زنده رود.


نوشته شده در  شنبه 86/12/25ساعت  1:15 صبح  توسط صبا 
  نظرات دیگران()

<   <<   6   7      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کلاه قرمزی
سفره هفت سین ما
[عناوین آرشیوشده]

?????هر کی نیاد ضرر کرده?????