سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صبا

 

به خدا خسته شدم  از این همه تبلیغات

اونایی که با این سرزمین موافق باشند و ایرانی واقعی باشند رای میدهند و کسانی هم که با این نظام مخالف باشند به هیچ وجه رای نمی دهند.

هر چیزی اندازه ای دارد حتی تبلیغ برای شرکت کردن در انتخابات.

تلویزیون روشن می کنی هر تهیه کننده ای یک برنامه ی تبلیغاتی درست کرده و یک مجری گذاشته که می پرسه انگیزه شما از شرکت در انتخابات چیه!!! از این همه برنامه ها و حرف های کلیشه ای خسته شدم.

بیرون می روی خیابون پر شده از تبلیغ.

Sms برات میاد , با ذوق میری سر گوشیت می بینی sms تبلیغاتی.

فوتبال می بینی گزارش گر تبلیغ انتخابات می کنه.

هر وبلاگی باز میکنی تبلیغات انتخابی داره.

اخبارم خبرش فقط شده تبلیغ انتخابات.

این مدل تبلیغات و ندیدم که امروز دیدم که از طریق تلفن زدن به منازل تبلیغ انتخابات کنند.

تازه بعد از تمام شدن انتخابات هم تا چند روز باید تفسیر کشور های دیگرو در این مورد گوش دهیم.

 

 


نوشته شده در  پنج شنبه 86/12/23ساعت  1:9 صبح  توسط صبا 
  نظرات دیگران()

 

 سرنوشتت را خودت انتخاب کن.

 

2سال پیش قرار بود که اگر لاریجانی رئیس جمهور ایران زمین بشود هوای تازه ای وارد ایران کند ولی خوب قسمت نشد و مردم ایران زمین از این هوای تازه محروم شدند.

مثل اینکه وقتی ایشون نتوانستند این هوا را وارد ایران کنند تصمیم گرفتند این هوا را وارد قم کنند تا شاید از این طریق بشود این هوا را به تمام نقاط این سرزمین پهناور منتقل کنند. 

آقای لاریجانی نامزد نماینده مجلس در قم شدند.

اما من این سوال را دارم

ایشون با دور بودن از شهر ما چه طور مشکلات شهر مارو می دونه؟ نیازهای ما خواسته های ما !!!!!!!!!

شایدم ایشون دارای تجربه سیاسی زیادی هستند و خیلی بهتر از یک نماینده بومی برای ما عمل می کند.

به قول بعضی از همشهری ها او نامزد نماینده مجلس نشده , او نامزد ریاست قوه مقننه شده( یا که ریس مجلس آینده ماست) و این خیلی خوب بعد از مدتها ریس مجلس نماینده مردم شهرستان باشه(اونم شهر ما).!!!


نوشته شده در  جمعه 86/12/17ساعت  1:16 صبح  توسط صبا 
  نظرات دیگران()

 

 سرانجام داستان مربی تیم ملی!!!

 

امید وارم تمام دوستداران فوتبال برنامه امشب 90 را تماشا کرده باشند.در ابتدا  از تلاش عادل فردوسی پور تشکر می کنم که همیشه سعی می کند تا حقایق برای مردم روشن شود و معلوم شود که دروغ می گوید.
یادم هست وقتی تیم ملی کشتی آزاد ما خوب نتیجه نمی گرفت آقای کفاشیان در مصاحبه ای می گفتند وقتی تیم با مربی داخلی خوب نتیجه نمی گیره باید مربی خارجی بیاوریم.
نمی دونم حالا که ایشون رئیس فدراسیون شدن لابد تیم ملی فوتبال ما با مربی داخلی خوب نتیجه گرفته که سرانجام داستان مربی تیم ملی به علی دایی ختم شد.
ولی امشب هرچه فردوسی پور تلاش کرد که چطور شد بعد از لیست طویلی از مربیان خارجی و 5 مربی داخلی یکدفعه علی دایی سرانجام این انتخاب بود نتوانست به سر این ماجرا پی ببرد و کفاشیان تا توانست از زیر جواب دادن در رفت و از لیاقتهای علی دایی سخن گفت.
حالا آقای کفاشیان  علی دایی  چند ماه پیش هم بود چرا اینقدر برای مردم فیلم بازی کردین و جلسه گذاشتین 5 مربی دیگر به عموم گفتین و لی 1 روزه علی دایی شدن مربی!!!!!!!!!!
شاید هم به قول علی دایی فقط خواست خدا بوده .  

پ ن: آقایون محترم مردم آگاهند و وقتی دروغ می گویید از زیر جواب دادن در میروید و بر خلاف آنچه که می گویید عمل می کنید کاملا می فهمند.

 

 

 

 

 

 


نوشته شده در  سه شنبه 86/12/14ساعت  2:25 صبح  توسط صبا 
  نظرات دیگران()

 

این روزا هر وقت اخبار گوش میدی از کشته شدن فلسطینی ها به دست صهیونیست ها خبر می دهد که به هیچ کس رحم نمی کنند و قصد نسل کشی دارندو بزرگان مسلمان عرب هم نظاره گر این وقایع می باشند و غیر از سکوت کردن کار دیگری بلد نیستند. نمی دونم شاید این تنها کاری بود که می توانستم برایشو ن انجام بدم و این پست را انتخاب کردم.

 

ساکنان اصلی ((اورسالم)) چه کسانی بودند؟

 

تقریبا پنج هزار سال پیش گروهی از یبوسی ها همراه قبایل دیگر کنعانی از جزیره العرب به سرزمین فلسطین کوچ کردند و به رهبری (ملیک صادق) در گوشه ای از آن سرزمین شهری به نام (یبوس)(هم وزن خموش) بنا نهادند. مدتی گذشت و مردم آن به خاطر آنکه سلطانشان هوادار صلح و دوستدار آبادانی بود نام یبوس را تغییر داده و (اورسالم)(شهر سالم - صلح) گذاشتند. در کتاب عهدعتیق –تورات- آمده است که ساکنان اصلی اورسالم , یبوسی ها بودند(تورات, صحیفه یوشع باب18 آیه 16و28 ) و پس از تصرف آن به وسیله یوشع باز یبوسی ها در آنجا ساکن شدند(تورات, یوشع باب 15آیه 63) و با آنکه پس از مرگ یوشع, بنی اسرائیل شهر را محاصره کرده و گروهی کشته و شهررا آتش زدند و سپس به جنگ کنعانیان مقیم اطراف رفتند (سفر داوران باب1آیه8) با وجود آن یبوسیها از جاهای باقیمانده شهر خارج نشده ودر همانجا به زندگی خود ادامه دادند (سفر داوران باب1آیه21) .

همین کتاب عهد عتیق یهودیان اعتراف می کند که اورسالم همان شهر یبوس است و می گوید: آن مرد روانه شد و به مقابل یبوس (اورسالم) رسید و کنیزش همراه وی بود و چون نزد یبوس رسیدند , غلام به ارباب خود گفت بیا به این شهر یبوسیان برگشته شب را به سر بریم. آقایش وی را بگفت به شهر غریب احدی از بنی اسرائیل در آن نباشد بر نمی گردیم...(سفر داوران باب 19 آیه11) و در جای دیگر تورات نام اصلی شهر را یبوسی می خواند(صحیفه یوشع باب8 آیه28) .

به طور کلی کتابهای مذهبی بنی اسرائیل نشان می دهد که آنان دوهزار سال بعد از بنای اورسالم توسط کنعانیان تازه از مصر به سوی سینا و فلسطین هجرت کردند و پس از سر گردانی یک نسل کامل ازآنان در صحرای سینا پس از مرگ موسی , براهبری (یوشع) به ساحل رود اردن رسیدند و به شهر اریحا آمدند و ساکنان آنجا را از مرد و زن کودک و پیرا ازدم شمشیر گذرانیدند و فقط یک (فاحشه)را از کشتن معاف داشتند!!

یوشع به قوم گفت خداوند شهر را به شماداده و خود شهر و هرچه درآنست برای خداوند حرام خواهد شد و راحاب فاحشه فقط با هرچه با وی درخانه باشد, زنده خواهند ماند آنگاه صدا زدند و شهر را گرفتند و هر آنچه درآن شهر بو ازمرد و زن و جوان وپیر حتی گاو و گوسفند و الاغ را بدم شمشیر هلاک کردند و شهر را با آنچه در آن بود با آتش سوزانیدند لیکن طلا نقره و ظروف مسین و آهنین را به خزانه خانه خداوند! گذاردند و یوشع, راحاب فاحشه را با هرآنچه ازآن اوبود زنده نگاه داشت(عهد عتیق, صحیفه یوشع باب 6 آیه16- 25(کتاب مقدس فارسی, چاپ لندن صفحه 340)) . عهد عتیق باز می گوید که بنی اسرائیل در سرزمین های مسکونی دیگری که بین اریحا و اورسالم وجود داشت همین اعمال را مرتکب شدند تا به کنار دیوار اورسالم رسیدند ولی مردم اورسالم که از جنایات و بی رحمی های بنی اسرائیل آگاه بودند سالهای متمادی در برابر یهودیان  مقاومت ورزیدند.و شاید به همین خاطر (یهوه) خدای یهودیان از دست (کنعانیان و یبو سیان )سخت عصبانی شده!! به قوم بنی اسرائیل دستور می دهد که آنها را نابود سازند (چون یهوه خدایت..امتهای بسیار را که: حتیان..کنعانیان و یبوسیان باشند به دست تو تسلیم نماید و ایشان را بالکل هلاک کن...)(سفر تثنیه باب7 آیه1-2)باز یهوه خدای یهودیان دستور می دهد که در این شهرها هیچ موجودی زنده ای زنده نگذارند:(اما از شهرهای این امتهائیکه خدایت تورا به ملکیت می دهد هیچ ذی نفسی را زنده مگذاربلکه ایشان را حتی حتیان کنعانیان و یبوسیان را بالکل هلاک ساز)(سفر تثنیه بتب20 آیه 16و17) .

از این آیات چگونگی تصرف نخستین اراضی فلسطین توسط بنی اسرائیل به خوبی روشن میگردد. یعنی بنی اسرائیل که خودرا قوم ویژه خداوند می پنداشت با قتل و غارت اتش سوزی و ویرانی ساکنان اصلی این سرزمین ها را سرگردان می ساخت تا مسکنی برای خود آماده سازند.  

***

داود در سال هزار قبل از میلاد با هزاران سرباز به اورسالم حمله کرد و آنجا را تصرف نمود و اورسالم را به عنوان پایتخت خود برگزید و نامش را هم به (شهر داود) تغییر داد پس از او فرزندش سلیمان به پادشاهی رسید و هیکل(هیکل سلیمان هیکلی بود برای خداوند یا معبدی بود که در اورسالم ساخته شد و برای ساختن آن طلا و نقره ای به قیمت889500000 لیره انگلیسی مصرف شد ودر ساختن آن 173000 نفر مشغول بودند که فقط 30000 نفرشان یهودی و 153600 نفرشان کنعانی بودندو از این عده 70000 نفرشان سنگ و چوب برای ساختمان هیکل سلیمان حمل می کردند.)خود را در بالای کوه موربا بنا نهاد و ازآن تاریخ تا چند قرن دیگر اورسالم در دست (اخلاف داود) بود و هیکل سلیمان 424 سال باقی ماند ولی سیسق پادشاه مصر در دوره سلطنت (رحبعام) آنرا غارت کرد(عهد عتیق کتاب اول پادشاهان باب14 آیه 25-26).

تورات باز می گوید که دریال 586 قبل از میلاد نبو کد نصیر(بخت النصر) به آنجا حمله کرد و شهر را ویران نمود و یهودیان را اسیر کرد و به بابل فرستاد اما هنگامیکه کورش کبیر بر بابل چیره شد به یهودیان اجازه داد که به اورسالم برگردند ولی (شهر داود) نام قبلی خود را که (اورسالم) بود همچنان حفظ کرده بود.

اورسالم که در زبان عربی اورشالم خوانده شد17 بار مورد حمله قرار گرفته و چندین بار با خاک یکسان گشته و مردم آن از دم شمشیر گذشته اند. پیش از میلاد مسیح (63 قبل از میلاد) پمبیوس سردار رومی اورسالم را فتح کرد و آنجا را به ویرانه ای مبدل نمود. در سال 700 میلادی هم طیطوس چنان آنجا را در هم کوبید و از هم پاشید که از اورسالم فقط تل خاکستری باقی ماند.

در سالم 614 میلادی ایرانیها به اورسالم که نام (ایلیا) به خود گرفته بود حمله کردند و همه معابد و کلیساها را ویران کردند ولی رومی ها به رهبری هرقل آنجا را از تصرف ایرانیها خارج ساختند. بدین ترتیب تاریخ نشان می دهد که شهر یبوس (یا اورسالم ,شهر یهودا, شهر عظیم, شهر مقدس و ارئیل) (نامهائیست که در کتاب مقدس - عهد عتیق- درباره اورسالم آمده است)همیشه در معرض آتش سوزی و ویرانی قتل و غارت بوده و مردم آن هیچ وقت از تجاوز زور گویان درامان نبوده اند.

تاریخ به ما می گوید که در پنج هزار سالی که از بنای شهر اورسالم می گذرد این شهر هزارو پانصد سال در دست یبوسیها یعنی کنعانیان قرار داشت که از جزیره العرب آمده و پایه گذار اصلی آن بودند و سپس چهار قرن در دست بنی اسرائیل و چند قرن در دست ایرانیها و دو قرن دردست یونانیها و اشکانی ها و چهار قرن در اختیار رومیها بوده ودر تمام این مدت مردم بومی آن یعنی کنعانیان و یبوسیان همچنان در آنجا ساکن بودند.

دوره آرامش و امنیت واقعی اورسالم هنگامی آغاز شد که در سال پانزده هجری(636م) نیرو های مسلمان پس از فتح شام به سوی ایلیاء روی آوردندو چون قبله نخستین مسلمانان در آنجا قرار داشت و این شهر ار نظر آنان مقدسی بود مدت چهار ماه به محاصره آن ادامه دادند تا بدون خونریزی شهر را تحویل بگیرند. مردم شهر که از رسیدن کمک رومیها مایوس گشتند پیشنهاد نمودند که شهر را به شخص خلیفه تحویل دهند و مسلمانان شرط راپذیرفتند و خلیفه دوم از مدینه به ایلیا یا اورسالم آمد و ضمن ملاقات با اسقفها و رهبران مذهبی عهدنامه ای به شهر زیر نوشته و امضا کرد:

بسم الله الرحمن الرحیم, این امان نامه ایست که عمر بنده خداوند پیشوای مسلمانان به مردم ایلیاء داده است به جان و مال و کلیسا و صلیب و مریض و سالم و همه افراد آن امان می دهد و اجازه نمیدهد که کلیساهای آنان را اشغال کنند و آنها را ویران سازند و چیزی از آن ها را کم کنند.

همچنین امان می دهد که کسی با صلیب و دارایی آنان کاری نداشته باشد و آنان در مسائل مذهبی آزاد باشند و به کسی آزار نرسد و ایشان هم احدی از یهودیان را در ایلیاء سکونت ندهند. بر مردم ایلیاء است که مانند مردم جاهای دیگر(جزیره) مالیات سرانه برای اداره امور خودشان بپردازند و دزدها و رومی ها را از آنجا بیرون کنند.و هر کس بخواهد از آنجا بیرون رود در امان است و اگر بخواهد در همان جا ساکن گردد آزاد است ولی باید مانند سایر مردم جزیه بپردازد... و هرکس بخواهد با رومیها برود و یا نزد کسان خود برگردد آزاد است و از آنها تا برداشت محصول چیزی دریافت نمی شود.

آنچه که در این امان نامه است پیمان خدا و ذمه پیامبر او و ذمه پیشوایان و مردم مسلمان است تا هنگامیکه مالیات خود را می پردازند. در سال 15 هجری نوشته شد.(تاریخ طبری ج 3 ص 609).

پس از امضاء قرارداد تسلیم شهر مسلمانان همراه رهبران مسیحی وارد شهر شدند و به زیارت کلیسای قیامت رفتند و چون وقت نمکاز رسید اسقف بزرگ پیشنهاد کرد که خلیفه در کلیسا نماز بگذارد, ولی او نپذیرفت و ترسید که پس از اقامه نماز مسلمانان کلیسا را به مسجد تبدیل سازند و این بر خلاف مواد قرار داد بود.

خلیفه و مسلمانان بیرون آمده و به سوی صخره ای رفتند که گویا روزگاری هیکل سلیمان د رآنجا قرار داشت و قبل از میلاد مسیح و پس از حمله پادشاهان به ویرانه ای تبدیل شده بود, خلیفه و مسلمانان به پاک کردن آن مکان پرداختند و سپس نماز گذاردند و بعدها مسجدی درآنجا بنا شد و مسجد الصخره نام گرفت.

بدین ترتیب روشن می گردد که اورسالم توسط کنعانیان و یبوسیان عرب ساخته شده و بنای آن کوچکترین ربطی به قوم یهود ندارد و ساکنان بومی آنجا با همه جنایاتی که قوم بنی اسرائیل بر ضد آنان مرتکب شد همیشه کوشیدند که در آنجا به زندگی خود ادامه دهند و حتی عهد نامه مسلمانان با مردم آن شهر نشان می دهد که در اوایل ظهور اسلام هم اکثریت مردم آن شهر را یبوسیها و کنعانیان که مسیحی شده بودند تشکیل می دادندو همانها بودندکه پیشنهاد کردند خروج یهودیان از آنجا در قرارداد تسلیم شهر به مسلمانان گنجانیده شود.

با این سابقه تاریخی معلوم نیست که قوم ویژه خداوندو فرزندان ناخلف داود روی چه منطق و دلیلی فلسطین و بیت المقدس را ملک خود می دانند.

 

منبع : برگرفته از کتاب تاریخ بیت المقدس
و
مسئله فلسطین


نوشته شده در  یکشنبه 86/12/12ساعت  2:12 عصر  توسط صبا 
  نظرات دیگران()

 

وداع یاران

 

...به روی نیزه ها گل کرد خورشید

بازهم روز وداع یاران فرارسیده و کاروان عشق عازم مسیری است که کمترین رنجش اسیری است و باز امان از دل زینب که باید داغ تمام تاریخ را یک تنه بر دوش کشد زیرا که رفتن حسین – علیه السلام – یعنی ماندن زینب و حال نوبت اواست که کار زینبی بکند و سپاه یتیمانش – علی وار – به قلب تزویر حمله برد و علی بن حسین – علیه السلام – که می بایست به فریاد درد آلودش قفل سنگین وجدان های خفته و هیبت پوشالی کاخ ظالمان خودکامه را درهم شکند...آری

                                                           کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

اربعین حسینی را به تمام شیعیان تسلیت می گویم.

التماس دعا.

 


نوشته شده در  چهارشنبه 86/12/8ساعت  1:6 عصر  توسط صبا 
  نظرات دیگران()

بازهم با کمترین اختلاف به عربها باختیم واز رفتن به مسابقات جهانی باز ماندیم و عربها صعودشون در اصفهان جشن گرفتند.
امید وارم این اتفاق برای فوتبال پیش نیاد که غیر ممکن هم نیست
تنها کشوری هستیم که در هنگام بازیهای مقدماتی بدون مربی هستیم و جالب تر اینکه امیر قلعه نوعی که امتحان خوبی در مربی گری پس نداد و به قول خودشون کارشناسان کارش را زیر سوال بردند و اصلا راضی نبودند دوباره  اورا برای مربی گری کاندید کردند.   
نوشته شده در  سه شنبه 86/12/7ساعت  5:46 عصر  توسط صبا 
  نظرات دیگران()

یکشنبه 5/11/1386 روز بزرگداشت خواجه نصرالدین طوسی و روز مهندس

این روز را به دوستان و همکلاسیهای عزیزم که مهندسین آینده ایران زمین هستند تبریک می گویم.

 

خواجه نصرالدین طوسی

 

مهار جنگ‌ و باز گرداندن‌ آرامش‌‌ برای‌ پی‌ریزی‌ هر تمدنی‌ لازم‌ است‌ که خواجه نصرالدین طوسی برای انجام این کار سیاستهایی بکار گرفته بود و شروع‌ به‌ پی‌ریزی‌ بنای‌ تمدن‌ عظیمی‌نمود که‌ تاریخ‌ از آن‌ بهره‌های‌ فراوانی‌ برده‌ است‌.

نشانه‌های‌ تمدن‌

ـ رفتن‌ به‌ دربار هلاکو خان‌ و مهار جنگ‌ و خونریزی‌ و برگرداندن‌ آرامش‌

ـ احترام‌ و تکریم‌ علماء و دانشمندان‌

ـ تأمین‌ هزینه‌ زندگی‌ دانشمندان‌ از طریق‌ موقوفات‌ و ساخت‌ اولین‌ کوی‌ دانشمندان‌ وابسته‌ به‌رصدخانه‌ مراغه‌

ـ دعوت‌ دانشمندان‌ و صاحبنظران‌ از دیگر بلاد به‌ مراغه‌

ـ تأسیس‌ رصدخانه‌ مراغه‌ و یا به‌ تعبیری‌ دانشگاه‌ مراغه‌

ـ جمع‌آوری‌ و خریداری‌ کتب‌ و تأسیس‌ کتابخانه‌

یکی‌ از عوامل‌ تمدن‌ و ابزار رشد و ترقی‌، علماء و دانشمندان‌ می‌باشند که‌ خواجه‌ نصیرالدین‌طوسی‌ از این‌ عامل‌ بخوبی‌ استفاده‌ کرد. در حقیقت‌ خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ در زمان‌ خودش‌تمدنی‌ بنا نهاد که‌ می‌توان‌ گفت‌ عالی‌ترین‌ بنای‌ تمدن‌ بوده‌ است‌ که‌ امروزه‌ ما نیز بخشی‌ از تمدن‌را وامدار و مدیون‌ افکار و آثار و خدمات‌ آن‌ نابغه‌ اسلامی‌ هستیم‌.

برای آگاهی یافتن از چگونگی راهیابی خواجه به دربار هلاکوخان ادامه مطلب را بخوانید.

ادامه مطلب...

نوشته شده در  شنبه 86/12/4ساعت  1:3 صبح  توسط صبا 
  نظرات دیگران()

در فوتبال ما اتفاقهایی می افتد که در هیج جای دنیا چنین نیست اگر شخصی این اتفاقهارا جمع آوری کند وبه چاپ برساند به نظرمن اون کتاب تبدیل به پر خواننده ترین و خنده دار ترین کتاب سال می شود.

 بعد از اون اتفاقهای جام جهانی که البته سرپوش روش گذاشنتد ومسئله دادکان و فدراسیون قبلی و اتنخاب شدن کفاشیان بعد از چندین ماه حالا نوبت به مربی گری تیم ملی شده.

 ابتدا می گن ما به فکر مربی هستیم و چندین و چند مورد  برای این کارانتخاب شدن ما چون رئیس فدراسیون نداریم و حق امضا هم نداریم نمی تونیم مذاکره کنیم.

 بعد از مدتها رئیس انتخاب میشه.

 ما مربی خارجی می آوریم ودر حال مذاکره هستیم.............فعلا در این بازی مربی قبلی به کار خود ادامه دهد.

 ما با کلمنته مذاکره کردیم. مذاکرات خیلی خوب بود.

تا 90% مذاکرات پیش رفته.

سازمان تربیت بدنی: ما مربی پروازی نمی خواهیم.

کلمنته در ایران می ماند و زندگی میکند این شرط برای ما هم مهم بوده.

چند روز دیگه کلمنته به تهران می آید.

ما شرایط جدیدمون اعلام کردیم  

کلمنته تا چند روز دیگه جواب می دهد.

کلمنته جواب کاملا منفی نداده .

کلمنته جواب منفی داده.

ما به فکر گزینه های دیگری هستیم و به گزینه ایرانی هم فکر می کنیم.

 

نمی دونم این آقایون کی می خواهند از تجربه های خود در گذشته عبرت بگیرنند تا این بازی های مقدماتی هم تبدیل به تجربه نشود.


نوشته شده در  چهارشنبه 86/12/1ساعت  1:36 صبح  توسط صبا 
  نظرات دیگران()

این واقعه هولناک در فاصله زمانی بعد از ظهور حضرت مسیح (ع) و قبل از بعثت پیامبر اسلام (ص) در یمن اتفاق افتاده است:

 «ذونواس» پادشاه یهودی یمن در جایگاه مخصوصی که برای او تدارک دیده اند، نشسته است و خاخام های یهود، اطراف او به احترام ایستاده اند، مقابل جایگاه گودال های خندق مانند و عمیقی در زمین حفر شده و آتش سوزان و پرحجمی که در گودال برافروخته اند تا چند متر بالاتر از سطح زمین زبانه می کشد. آن سوی میدان، جمع انبوهی از مردان، زنان و کودکان در حالی که غل و زنجیر بر دست و پا و گردن آنها زده اند در محاصره سربازان و صاحب منصبان مسلح سپاه ذونواس به زانو نشسته اند. شیون زنان، ناله دردناک مردان و گریه سوزناک کودکان فضا را آکنده است. خاخام بزرگ یهود با اشاره «ذونواس» فرمان او را برای آخرین بار و با صدای بلند به اسرا که جمع انبوهی از مردان و زنان و کودکان یمنی هستند، ابلاغ می کند... زمان واقعه قبل از ظهور اسلام است، مردم یمن آن روزگار از سال ها قبل به دین مسیح گرویده اند و اکنون «ذونواس» پادشاه یمن که چندی است به آئین یهود درآمده، فرمان هولناک خود را از زبان خاخام بزرگ دربار خویش اعلام می کند؛... اسرا تنها دو راه پیش روی دارند، یا از مسیحیت اعلام انزجار کرده و به دین یهود درآیند و یا در آتش سوزان و پرلهیب بسوزند. اسرا، اما که از پیروان پاکباخته مسیح (ع) هستند، دست از ایمان خویش برنمی دارند و بعد... به فرمان پادشاه یهودی، تمامی آنان را زنده زنده به درون آتش انداخته و می سوزانند... کودکان نیز، به جرم آن که پدران و مادران آنها مسیحی مومن و خداپرست بوده اند، از زنده سوختن در آتش خشم پادشاه و خاخام های یهود در امان نمی مانند...

ماجرای این واقعه هولناک در سوره مبارکه بروج اینگونه آمده است:

«والسماء ذات البروج... سوگند به آسمان که دارنده برج هاست و سوگند به روز موعود و سوگند به گواهی دهنده و آنچه به آن گواهی دهند، که «اصحاب اخدود» به هلاکت رسیدند. ]آنان که[ آتشی از هیزم ها افروخته و درحالی که بر کناره آتش نشسته بودند، بر آنچه بر سر مومنان می آوردند، نظاره می کردند، (اصحاب اخدود) تنها به این علت از مومنان انتقام گرفتند که آنان به خدای عزیز و حمید ایمان آورده بودند...»

«اخدود» به معنی شکاف زمین و گودال است و...

این واقعه هولناک و جنایت شرم آور یهودیان سنگدل، اولین سند مکتوب از زنده سوزی دسته جمعی انسان هاست

واژه «هولوکاست » (HOLOCAUST) که ریشه یونانی دارد، امروزه به معنای قتل عام از طریق سوزاندن دسته جمعی انسان ها در آتش، به کار می رود و برخی از زبان شناسان این واژه را برگرفته از همان جنایت یهودیان در یمن باستان می دانند که به تدریج و در گذر ایام مفهوم عام تری یافته و به سوزاندن زنده زنده انسان ها اطلاق شده است.

از نیمه دوم قرن 19 میلادی و چند سال بعد از پایان جنگ جهانی دوم، واژه «هولوکاست» در فرهنگ سیاسی، مفهوم و معنای ویژه ای یافته و تقریباً به یک اسم خاص بدل شده است. از آن هنگام به بعد، ماجرای کشتار 6 میلیون یهودی در جریان جنگ جهانی دوم از سوی نازی ها که یک داستان ساختگی است را «هولوکاست» می نامند.


نوشته شده در  دوشنبه 86/11/29ساعت  12:20 صبح  توسط صبا 
  نظرات دیگران()

صبا اگر  گذری افتدت به کشور دوست               بیار نفحه ای از گیسوی معنبر دوست

 به جان او که من از شکر جان بر افشانم               اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست

 اگر چنانکه در آن حضرتت نباشد بار                       بدین دو دیده بیار غباری از در دوست

 من گدا و تمنای وصل او؟ هیهات                          کجا به چشم بینم خیال منظر دوست

 دل صنوبریم همچو بید لرزان است                        زحسرت قد و بالای صنوبر دوست

 اگر چه دوست به چیزی نمی خرد مارا                  به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست

 چه باشد ارشود از بند غم دلش آزاد                     چو هست حافظ خوشخوان غلام و چاکر دوست


نوشته شده در  سه شنبه 86/11/23ساعت  5:9 عصر  توسط صبا 
  نظرات دیگران()

<   <<   6   7      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کلاه قرمزی
سفره هفت سین ما
[عناوین آرشیوشده]

?????هر کی نیاد ضرر کرده?????